به گزارش «
سراج24»، برنامه هفت با حضور «مانی حقیقی» کارگردان فیلم پذیرایی ساده و «مسعود فراستی» منتقد سینما به بررسی فیلم «پذیرایی ساده» پرداخت.
مانی حقیقی کارگردان این فیلم در راستای اینکه ایده اولیه فیلم از کجا شکل گرفته است، میگوید: اصل قضیه به گفتگویی برمیگردد که چندین سال پیش با آقای کیارستمی داشتم و این موضوع دغدغه من ماند و مدتها در ذهن من پخته شد تا اینکه چهار سال پیش تصمیم گرفتم روی آن کار کنم.
او این فیلم را نسبت به فیلمهای قبلیاش، دارای ساخت راحتتری میداند و تأکید میکند: هم نوشتناش آسانتر بود هم پیدا کردن سرمایهگذار؛ مشکلات بعد از تمام شدن فیلم با لطفی که حوزه هنری به ما داشت، شروع شد.
حقیقی زمان فعلی را بدترین زمان برای اکران فیلمهای سینمایی دانسته و اضافه میکند: چون قبل از جشنواره فیلم فجر است الان بدترین زمان برای اکران است البته موردی ندارد صرف اینکه این فیلم اکران شده برای من هیجان انگیز است. تبلیغات وسیعی هم که به لطف حوزه هنری انجام شد اگر ما تمام تلاشمان را میکردیم که این فیلم مورد توجه قرار بگیرد آنقدری که مدیران محترم حوزه هنری لطف کردند و به این فیلم بها دادند و بدان پرداختند، اثرگذار نمیشد.
او با اعلام رضایت ادامه میدهد: الان فیلم در اختیار هشت سینما است اما بیشتر از تمام فیلمهای در حال اکران، مورد توجه قرار گرفته است. در این دوران اکران، انتظار زیادی نمیتوان داشت اما من راضی هستم.
فراستی اشارهای به محتوای فیلم کرده و میگوید: یک مرد و زن با ماشینی گران به منطقهای مرزی میآیند که میخواهند مقداری زیادی پول را تقسیم کنند؛ همه سوالهای ایجاد شده به کنار میرود و مخاطب باید از اینجا فیلم را دنبال کند که این پولها چگونه تقسیم میشوند از همین جا مخاطب منشعب میشود مخاطب عام به کنار میرود و مخاطب خاص هم دیگر سوالی ندارد میگوید از همانجایی که کارگردان شروع کرده من نیز دنبال میکنم. مخاطب عام هم آن سوالهای در ذهنش به درستی پیش آمده که مثلاً این افراد که هستند؟ پولها از کجا آمده است؟
او با توجه به انزجاری که از فیلم به دست میآید، عنوان میکند: از اولین کیسهای که به افراد داده میشود انزجاز از دو آدم ساخته میشود؛ انزجار از دو نفری که با توهین و تحقیر به آدمها پول میدهند. اولین جایی که نگاه این دو نفر پشت آدم را از رذالت میلرزاند دو برادری هستند که کارگرند و باید بار کامیونشان را خالی کنند؛ چقدر پرداخت این قصه با سینما و چقدر با تئاتر همخوان است؟
حقیقی در واکنش به سخنان فراستی بیان میکند: مدیوم سینما تفاوتی که با تئاتر دارد در قاب است؛ ما در سینما با افراد نزدیک میشویم و صورتهایشان را میتوانیم با جزئیات زیادی از نزدیک ببینیم و مونتاژ که اساساً پایه ماجرا است در آن جریان دارد. برای من قاببندی کلید ماجرا است و این قصه یک قصه احساسی است؛ اصل قضیه با نگاه کردن به چشم آدمها و نزدیک شدن به درامی که در صورت آدمها دارد اتفاق میافتد به ریزترین شکل ممکن این فضا را در بیاوریم قصه میتواند در قالب رمانکوتاه یا هرچیز دیگری گفته شود. من نمیگویم ماهیت این قصه لزوماً سینمایی است ولی سینمایی کردن این قصه این حُسن را داشت که میشد وارد درام صورت آدمها شد.
فراستی در فیلم پذیرایی ساده مونتاژ را کارکردی اثرگذار نمیداند و معتقد است تکیه فیلم به مونتاژ کم است.
حقیقی در واکنش به برخی از سخنان فراستی میگوید: اساس کار من تاکید کردن روی بخشی از داستان است که لزوما جواب آن سکانس را نمیدهد تاکید روی واکنشهاست نه کنشها. فکر میکنم عمده مطلبی که مد نظر فراستی است مربوط به سکانس آخر است.
او با ذکر اینکه فراستی در این برنامه در سال گذشته مطرح کرده بود که این فیلم یک فیلم ضد مردمی است، میگوید: پذیرایی ساده یک فیلم ضد مردمی نیست بلکه تنها از انسان شاکی است فیلمی است که نگاه شاکی دارد به اتفاقات و از دست آدمها دلخور است و این دلخوری را نشان میدهد و منجر به این میشود که شخصیتهای فیلم را در وضعیتی قرار میدهد تا این شکایت به تصویر بیاید.
حقیقی به برخی از نقدهای نوشته شده اشاره کرده و اظهار میکند: بعضیها در نقدهایشان این فیلم را به طبقات اجتماعی تقسیم کرده و آن را دارای دو طبقه مرفه و مستضعف میدانند. که به نظر من این اصلاً درست نیست چون دو شخصیت اول بیشتر از هرکس دیگری تحقیر میشوند. هرکس که این فیلم را تماشا میکند خود را مورد هجوم از فیلم میبیند که به چه طبقهای متعلق است؟ هرکس این فیلم را میبیند فارغ از طبقهای که در آن است، آن را به خود میگیرد و این برای من خیلی جالب است.
فراستی در ادامه صحبتها اضافه میکند: آن افراد مرفهی که به خود میگیرند این فیلم نیست که روی آنها کار کرده. موضع فیلم و فیلمساز روشن است که دلخوری از مردم و انسانها نیست. فیلمساز جدا از کاراکترهایش میایستد و فاصلهای را حفظ میکند. حدی از همذات پنداری را نسبت به هردو برمیانگیزد و با کارهایی که آن دو نفر میکنند میخواهد ما این همذات پنداری را رها کرده و با فاصله نگاه کنیم.
حقیقی اضافه میکند: تحقیر یک کنش پیچیدهای است؛ که وقتی اتفاق میافتد بیشترین کسی که تحقیر میشود فرد تحقیر کننده است این نکته کلیدی است. مخاطب در این فیلم باید تصمیم بگیرد که در این فیلم بیشتر چه کسی متهم و تحقیر میشود؟
او در ادامه بحث عنوان میکند: من میخواهم فیلمی بسازم که مخاطب درگیر قصه آن بشود شخصیتها را دنبال کرده و دلش برای آنها بسوزد اگر این فیلم مرا یک فیلمساز عامه پسند کند عالی میشود و اگر هم نکند بحث من نیست! بحث این است که مخاطب درگیر مسائل عاطفی فیلم بشود و وجهی از خود را در میان یکی از این شخصیتها ببیند.
التهاب تماشاگر و بعد دلسوزیاش تا به اینجا کلیدیترین واکنش بیننده بوده است؛ اگر این از دل یک مفهوم دارد بیرون میآید من مشکلی ندارم.
فراستی معتقد است حقیقی در این فیلم آدمها را به دو طیف تقسیم میکند؛ و آدمها آدمهای عاماند و حقیقی در واکنش به این سخن، توصیف فراستی را اقتضای ژانر فیلم میداند.
حقیقی با اشاره به واکنشهای تندی که به فیلم پذیرایی ساده صورت گرفته است، خاطرنشان میکند: چرا انقدر به این فیلم واکنشهای تند شد؟ چرا از جانب مدیران حوزه هنری سطحی دیده شد؟ قابلیت گذار از اولین واکنش به ادامه فیلم را نداشتند. شعوری میخواهد که دوستان فاقدش هستند. باید از خطی عبور کنی و بپرسی چرا این بحث دارد باز میشود چرا فیلمساز دارد تو را عصبانی میکند؟ گذشتن از سد اول فیلم برای مخاطب صبوری میخواهد.
فراستی در بخش دیگری از صحبتها فیلم را گرفتار در دام مفهوم میداند و اضافه میکند: مفهوم زدگی قصه به حدی است که نمیتواند احساس را در بیاورد و خشم و انزجار مخاطب از رفتار سادیسمی مانع آن میشود، و در پایان پیرامون صحنه دفن کردن نوزاد، میگوید: فیلمساز دارد آیکیو خرج میکند ادای دفن کردن در شخصیت «کاوه» نیست فیلمساز دارد این کار را میکند این مقداری دروغ بود! که بدون پاسخی از جانب حقیقی بحث به پایان میرسد.